طبیعت بی جان

گاه نوشته های احسان

طبیعت بی جان

گاه نوشته های احسان

گردش بی تردید زمین را میبینم

و عبور فصول را در مدار طبیعت

وعبور تمدن از چراغ قرمز را

و عابران پیاده به سمت بازار تغافل

برای خریدن دارو ...

صدای تخریب کوچه باغ را میشنوی ؟

و پیچکی که از تاور میرود بالا ..

مهندس می گوید :

                        چه صحنه زیبایی !..

از جنگل صدای تبر می آید

گورکن می گوید :

جاده ای میکشند به سمت گورستان ...

و من میبینم..

عبور ابرهای مسافر

از خواهش نگاه کشاورز

از فراز سراب

و سکوت کویر ..

و من خوب میشنوم

صدای رویش گیاهی را

که قناعت دارد ...

و هواپیمایی می گذرد

و ابرها را میشکند ..

و خط می اندازد بر صورت آسمان ...

و من تولد ستارگان را

در بستر تاریک شبها جشن می گیرم ..

و خوب میدانم

که ظلمات

آبستن نورند ...